ویژه نامه رحلت امام(ره)

چهارده خرداد، سالروز رحلت جان گداز خمینی کبیر، پرچم دار دفاع از مستضعفان جهان، را خدمت همه دوستان و مردم آزاده تسلیت عرض می کنم.   

 

غزل معروف ((چشم بیمار)) که سروده حضرت روح الله است و پاسخی که آقای خامنه ای به آن داده اند : 

  

من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم

چشم بیمــــار تــــو را دیــدم و بیمار شدم

 
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم

همچــــو منصــور خــــــریدار سرِ دار شدم


غم دلدار فکنده است به جانم، شررى

کـــه بـــه جــــان آمدم و شهره بازار شدم


درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز

که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم


جــــامــه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم

خــــرقــــه پیــــر خـــراباتى و هشیار شدم


واعـــظ شهــر کــه از پند خود آزارم داد

از دم رنــــد مــــى‏آلــــوده مــــَددکار شدم


بگـــذاریــــد کــــه از بتکــده یادى بکنم

مـــن کـــه با دستِ بت میکده، بیدار شدم 

 


  

 

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی 
تو طبیب دل مایی ز چه بیمار شدی


تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی


عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی


مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی


خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی


واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی


یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به خلق یار شدی 

 

 

سالها می گذرد حادثه ها می آید

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

 

با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌کنم‌. و به‌ دعای‌ خیر شما احتیاج‌ مبرم‌ دارم‌. و از خدای‌ رحمان‌ و رحیم‌ می‌خواهم‌ که‌ عذرم‌ را در کوتاهی‌ خدمت‌ و قصور و تقصیر بپذیردو از ملت‌ امیدوارم‌ که‌ عذرم‌ را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند. و با قدرت‌ و تصمیم‌ اراده‌ به‌ پیش‌ روند و بدانند که‌ با رفتن‌ یک‌ خدمتگزار درسدّ آهنین‌ ملت‌ خللی‌ حاصل‌ نخواهد شد که‌ خدمتگزاران‌ بالا و والاتر در خدمتند، والله نگهدار این‌ ملت‌ و مظلومان‌ جهان‌ است‌.

   والسلام‌ علیکم‌ و علی‌ عبادالله الصالحین‌ و رحمة‌الله و برکاته

   روح‌الله الموسوی‌ الخمینی

 

 

سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل

بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران