کتاب (امدادهای غیبی در زندگی بشر)

۲.  امدادهای غیبی در زندگی بشر به ضمیمه چهار مقاله دیگر، نوشته : استاد شهید مرتضی مطهری ناشر : انتشارات صدرا

 

الف ) خورشید دین هرگز غروب نمی‏کند: 

 

استاد مطهری روز مبعث خاتم الانبیاء را روز توحید و به همین جهت روز آزادی بشر می داند، همچنین ایشان این عید سعید را روز رستاخیز جهان انسانی و روز عقل و علم معرفی می کند.

 

"این‏ دنیای ما دنیای تغییر و تحول است ، در این دنیا و از این اموری که ما به‏ چشم خود می‏بینیم هیچ چیزی نیست که برای همیشه باقی بماند ، همه چیز عوض‏ می‏شود ، کهنه می‏شود ، برچیده می‏شود ، دوران عمرش منقضی می‏شود ، و به‏ نهایت می‏رسد . آیا دین نیز همین طور است ؟ آیا دین در تاریخ بشر دوره‏ بخصوصی دارد که اگر آن دوره بخصوص گذشت ، دین هم حتما و به حکم جبر باید برود و جای خود را به چیز دیگری بدهد ؟ یا اینطور نیست ؟ برای‏ همیشه در میان مردم باقی خواهد بود ، هر اندازه علیه دین نهضت و قیام‏ بشود باز دین به شکل دیگر ظاهر می‏شود."

 


  

 

"این را که دین مردنی نیست می‏خواهم‏ بر پایه علمی برای شما بیان کنم که طبق قانون طبیعت چه چیز در دنیا از میان رفتنی است و چه چیز برای همیشه باقی خواهد ماند !پدیده‏های اجتماعی در مدتی که باقی هستند حتما باید با خواسته‏های بشر تطبیق کنند . به این معنی که یا خود آن پدیده‏ها خواسته بشر باشند و یا تأمین کننده خواسته‏های بشر بوده باشند."

 

"در میان خواسته‏های بشر باز دو جور خواسته داریم : خواسته‏های طبیعی و خواسته‏های غیر طبیعی ، یعنی اعتیادی . خواسته‏های طبیعی آن چیزهائی است‏ که ناشی از ساختمان طبیعی بشر است ، یک سلسله امور است که هر بشری به‏ موجب آنکه بشر است خواهان آنهاست ، و رمز آنها را هم هنوز کسی مدعی‏ نشده که کشف کرده است . مثلا بشر علاقمند به تحقیق و کاوش علمی است. یک سلسله خواسته‏های دیگری هم در میان بسیاری از افراد بشر هست که اعتیادات نامیده می‏شوند . اعتیادات‏ قابل ترک دادن و عوض کردن است . عده کثیری به سیگار عادت دارند و از آنها کمتر به مشروب و تریاک عادت دارنداینها کم کم بصورت خواسته در می‏آید و انسان به همان اندازه که یک امر طبیعی را می‏خواهد این امری را که طبیعت‏ ثانوی او شده است ، می‏خواهد . اما این خواسته‏ها مصنوعی است لذا قابل‏ ترک دادن است اما امور طبیعی اینطور نیست ، قابل ترک دادن نیست ، جلوی یک نسل را اگر بگیریم نسل بعدی خودش بدنبال او می‏رود ، به عنوان مثال : در اوائل کمونیسم تنها موضوع اشتراک مال مطرح نبود ، موضوع از میان‏ رفتن اصول خانوادگی هم در بین بود ، تحت عنوان اینکه اختصاص هر جا که‏ باشد سبب بدبختی بشر است ، چه بصورت مالکیت مال و ثروت و چه بصورت‏ اختصاص زن و شوهری ، ولی این موضوع نتوانست در دنیا جائی برای خودش‏ باز کند . چرا ؟ برای اینکه علاقه به تشکیل خانواده علاقه فطری است ."

 

"اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند باید دارای یکی از این‏ دو خاصیتی که عرض کردم بوده باشد یا باید در نهاد بشر جای داشته باشد ، در ژرفنای فطرت جا داشته باشدیا لااقل اگر خودش خواسته طبیعی بشر نیست ، باید وسیله باشد ، باید تأمین کننده خواسته یا خواسته‏های دیگر بشر باشد آن هم بدین شکل که تأمین کننده‏ منحصر بفرد باشد."

 

"اتفاقا دین هر دو خاصیت را دارد ، یعنی هم جزو نهاد بشر است ، جزو خواسته‏های فطری و عاطفی بشر است و هم از لحاظ تأمین حوائج و خواسته‏های‏ بشری مقامی را دارد که جانشین ندارد و اگر تحلیل کنیم معلوم می‏شود اصلا امکان‏ ندارد چیز دیگری جایش را بگیرد ."

 

"زمانی خیال می‏کردند اگر تمدن پیشرفت کرد دیگر جائی‏ برای دین نیست ، امروز دیگر معلوم شده که پیشرفت علم و تمدن نیازی را که بشر به دین برای یک زندگی خوب دارد رفع نمی‏کند بشر هم از لحاظ شخصی‏ احتیاج به دین دارد و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است. رکن اساسی در اجتماعات بشری اخلاق است و قانون ، اجتماع قانون و اخلاق‏ می‏خواهد و پشتوانه قانون و اخلاق هم فقط و فقط دین است ."

 

"علل اعراض گروه‏ زیادی از مردم از دین چیست ؟!! این سؤال مخصوصا برای کسانی که توجه به خدا و دیانت را امری فطری می‏دانند بیشتر طرح می‏شود."

 

"در کتاب " اثبات وجود خدا " که مجموعه مقالاتی است از عده‏ای‏ دانشمندان در باره خدا ، مقاله‏ای است تحت عنوان " بکار بردن روشهای‏ علمی " ، از یک دانشمند امریکائی بنام " والتر اسکارلند برگ " . این‏ مرد در مقدمه گفتار خود در باره علت عدم ایمان بعضی از دانشمندان بخدا بحث می‏کند. این دانشمند دو علت برای اعراض از دین و خدا ذکر کرده است : یکی‏ نامساعد بودن بعضی از محیطهای اجتماعی که الزاما ماتریالیسم را یک عقیده‏ رسمی میشناساند . دیگر سوء تفاهمی که در مسئله خدا برای دانشمندان پیدا می‏شود . علت این سوء تفاهم آن است که فکر و عقیده خدا را در کودکی از کسانی فرا می‏گیرد که مدعی خداشناسی هستند ولی خدا را نمی‏شناسند ، ذات‏ خدا و صفات خدا و طرز دست اندرکار بودن خدا در کار عالم را طوری تعلیم‏ می‏کنند که با عقل و علم و منطق جور نمی‏آید ، یک مفهوم نامعقولی از خدا و دین بمردم تعلیم می‏کنند ، بدیهی است که دانشمند پس از آنکه با عقل و علم و منطق آشنا شد نمی‏تواند معانی و مفاهیم نا معقول و غیر منطقی را بپذیرد . ناچار آن ایمان نا معقول جای خود را در ذهن دانشمند به انکار و نفی میدهد و چون می‏پندارد عقیده بخدا جز بهمان شکل غیر منطقی نباید باشد منکر خدا می‏شود . این سخن ، سخن بسیار درستی است ، مسلما علت انکار و اعراض بسیاری از افراد تحصیل کرده اینست که مفاهیم مذهبی و دینی بطرز صحیحی به آنها تعلیم نشده است ، در واقع آن چیزی که آنها انکار می‏کنند مفهوم واقعی خدا و دین نیست ، چیز دیگری است."

 

"علت اعراض از دین منحصر به اینها نیست ، علتهای دیگر هم در کار است .یکی از چیزهائیکه موجب اعراض و تنفر مردم از خدا و دین و همه‏ معنویات می‏شود آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت پرستی و هوا پرستی است ، محیط آلوده همواره موجبات و تحریک شهوات و تن پروری و حیوان صفتی را فراهم می‏کند . بدیهی است که غرق شدن در شهوات پست‏ حیوانی با هرگونه احساس تعالی اعم از تعالی مذهبی یا اخلاقی یا علمی یا هنری منافات دارد . همه آنها را میمیراند."

 

"یکی دیگر از موجبات اعراض و روگرداندن از دین، جنگ و ستیزی است که‏ برخی از داعیان و مبلغان دینی بیخرد میان دین و سایر غرائز فطری و طبیعی‏ بشر ایجاد می‏کنند و دین را بجای اینکه مصلح و تعدیل کننده غرایز دیگر معرفی کنند آنرا ضد و منافی و دشمن سایر فطریات بشر معرفی می‏کنند .هیچ تمایل‏ بیهوده و لغوی که احتیاج به کشتن و میراندن داشته باشد در وجود بشر نهاده‏ نشده است . همچنانکه هیچ عضو لغو و بیهوده‏ای در بدن بشر خلق نشده است .یکی از مختصات دین اسلام این است که همه تمایلات‏ فطری انسان را در نظر گرفته . هیچ کدام را از قلم نینداخته و برای‏ هیچکدام سهم بیشتری از حق طبیعی آنها نداده است .بعضی از مقدس مابان و مدعیان تبلیغ دین ، به نام دین با همه چیز بجنگ‏ بر می‏خیزند ، شعارشان اینست اگر می‏خواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به‏  همه چیز ، گرد مال و ثروت نگرد ترک حیثیت و مقام کن ، زن و فرزند را رها کن ، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مایه گمراهی است ، شاد مباش و شادی نکن ، از خلق بگریز و بانزوا پناه ببر . و امثال اینها .بنابراین مسلما و قطعا مردم‏ به دین بدبین خواهند شد."

 

"مربیان دین باید اول بکوشند خودشان عالم و محقق و دین شناس بشوند و بنام دین مفاهیم و معانی نامعقولی در اذهان مردم وارد نکنند که همان‏ معانی نامعقول منشأ حرکتهای ضد دینی می‏شوند ، ثانیا در اصطلاح محیط بکوشند و از آلودگیهای محیط تا حدود امکان بکاهند ثالثا از همه مهمتر و بالاتر اینکه بنام دین و باسم دین با فطریات مردم معارضه و مبارزه نکنند آن‏ وقت است که خواهند دید مردم ( یدخلون فی دین الله افواجا) "

 

ب ) امدادهای غیبی در زندگی بشر:

 

"حدیث لطیفی هست مبنی بر اینکه علم در سه درجه است ، تعبیر حدیث‏ اینست که علم سه وجب است ، بشر همین که بوجب اول علم می‏رسد تکبر باو دست میدهد و همین که بوجب دوم میرسد تواضع و فروتنی باو دست میدهد زیرا معلومات خود را در برابر مجهولات ناچیز می‏بیند وقتی که بوجب سوم‏ میرسد می‏فهمد که هیچ چیز نمی‏فهمد و می‏گوید معلومم شد که هیچ معلوم نشد."

 

ج ) رشد اسلامی:

­­­­­­­

"رشد یعنی‏ لیاقت و شایستگی برای نگهداری و بهره برداری از امکانات و سرمایه‏هائی‏ که در اختیار انسان قرار داده شده است. یک تفاوت انسان و حیوان در همین مسأله رشد است ، که رشد حیوان رشد غریزی و رشد طبیعی است ولی رشد انسان رشد اکتسابی است."

 

"در مسأله رشد ، اول چیزی که لازم است مسئله‏ شناخت است. شرط اول و رکن اول رشد ، شناخت صحیح است . در درجه اول باید ببینیم آیا از وجود امکاناتی که خداوند تبارک و تعالی در اختیار ما قرار داده است و سرمایه‏هائی که در طول تاریخ پیدا کرده‏ایم‏ آگاه هستیم ؟ "

 

"بعد از مرحله شناخت ، مرحله قدرت ، لیاقت ، شایستگی ، توانائی برای‏ نگهداری و برای بهره برداری است."

 

"باید بدانیم که انواع مسئولیتها و انواع رشدها داریم ، رشد اخلاقی داریم ، رشد اجتماعی داریم ، رشد سیاسی داریم ، رشد ملی داریم ."