عدالت٬علم٬اعتدال٬امید و خدا گرایی

خدایی شدن هدف است نه زندگی برای مشغولیات دنیا٬ و لحظه ها فرصتی است برای رسیدن به خدا ... ( وبلاگ ندای عدالت )

عدالت٬علم٬اعتدال٬امید و خدا گرایی

خدایی شدن هدف است نه زندگی برای مشغولیات دنیا٬ و لحظه ها فرصتی است برای رسیدن به خدا ... ( وبلاگ ندای عدالت )

آمده ایم برای چه؟

 به نام خدا

  

آمده ایم برای چه؟ چرا از عرش به زیر آمده ایم و در این دنیای تنگ باید زندگی کنیم؟ آیا آمده ایم که غم این دنیای بی وفا را بخوریم؟ آیا اینجا هستیم که تولید کنیم و مصرف کنیم؟ آیا اینجا هستیم که خوشی های مسخره و زودگذر دنیا ما را اسیر حرص و طمع کنند؟ و هزاران هزار تئوری های دیگر. 

من نمی خواهم در آینده و بعد از سالها برگردم و نگاه کنم به زندگی گذشته ام، ببینم که فقط روزگار گذرانده ام و هنوز ندانم برای چه به جلو می روم. این را می دانم که به انسانها یک فرصت زندگی مادی داده شده تا آزمایش شوند و در حقیقت از سرند دنیا گذرانده شوند. "برای رسیدن به خدا،باید خدایی شد." آری گفتن آن راحت و آسان است ولی راه بسیار سختی است و باید استوار بوده و از خدا کمک خواست. 

این دنیا، سرای ماندن نیست، پس هرگونه وابستگی یا دلبستگی اشتباه و مضر است. آری خیلی سخت است که دوست داشته باشیم و دلبسته نشویم. هر چه انسان در این دنیا وابستگی هایش کمتر باشد، اوج پروازش به سمت خدا نیز بالا تر خواهد بود. بنابراین اگر ما قبول داریم که این دنیا فنا شدنی است و تنها با اعمالمان در محضر خدا حاضر می شویم پس چرا دنیای بی نهایت دیگر را فدای خواسته های دل در این دنیای تنگ تر از قفس کنیم و خود را با زنجیر های فریبنده وابستگی ها تا ابد خود را محروم از الطاف حق کنیم. 

اگر می خواهیم غم این دنیا را نخوریم، اگر می خواهیم سعادتمند بشویم، باید برنامه ریزی کرد و باید وقت شناس بود. چه فایده دارد که غم این دنیا را بخوریم چرا که این رسم دنیاست که روزی به وفق ماست و روزی دیگر نیست. ریختن یک برنامه اصولی و واقع بینانه برای رسیدن و کسب رضای خدا سخت است و عمل به آن بسیار سخت تر. باید همه عوامل را در نظر گرفت. بدون داشتن یک برنامه ملزم کننده نمیشود موفق شد، زیرا آنقدر عوامل جذب کننده و مخرب دیگر هستند که خیلی راحت وقت با ارزش آدمی را به هدر می دهند؛ و چه بسا باعث گناه و هزار بد بختی دیگر هم می شوند. چرا باید این وقت با ارزش را صرف غیبت کردن و بیهوده حرف زدن و هزار کار بی ارزش دیگر کرد.  

پس در نهایت می خواهم این را بگویم که انسان در درجه اول یک حیوان است که با نعمت های اراده، استعداد، عقل و غیره توانایی کمال پیدا کرده است. پس اگر کمال هدف است، باید هر چه بیشتر بر وجهه انسانیت پا فشاری کرده و هر چه بیشتر بر وجهه حیوانیت یا همان غرایز کنترل پیدا کرده و آنها را افسار گسیخته رها نکنیم. انسان به صورت طبیعی میل به ارضاء غرایز خود دارد، پس باید توجه و انرژی خود را هر چه بیشتر صرف کسب صفات انسانی و در جات کمال کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد